عکس میخوای کلیک کن
خرم آن روز که مشتاق به یاری برسد آروزومند نگاری به نگاری برسد لذت وصل ندانست مگر آن سوخته ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد. گر چه با یادش، همه شب، تا سحر گاهان نیلی فام، بیدارم؛ گاهگاهی نیز، وقتی چشم بر هم می گذارم، خواب های روشنی دارم، عین هشیاری ! آنچنان روشن که من در خواب، دم به دم با خویش می گویم که : بیداری ست ، بیداری ست، بیداری ! *** اینک، اما در سحر گاهی، چنین از روشنی سرشار، پیش چشم این همه بیدار، آیا خواب می بینم ؟ این منم، همراه او ؟ بازو به بازو، مست مست از عشق، از امید ؟ روی راهی تار و پودش نور، از این سوی دریا، رفته تا دروازه خورشید ؟ *** ای زمان، ای آسمان، ای کوه، ای دریا ! خواب یا بیدار، جاودانی باد این رؤیای رنگینم